به گزارش مشرق عصرایران نوشت :
افراط و تفریط اساساً چیز خوبی نیست. این امر باعث سوء تفاهماتی می شود که جبران ناپذیر است. اعتماد به آدم های دیگر بسیار سخت خواهد شد و از این رو جوی پر از بی تفاوتی و عدم اعتماد پیش خواهد امد. در نتیجه دیگر فرصتی برای قضاوت بی طرفانه باقی نمی ماند.
اول
در فوتبال ایران رسم برآن است که هر بازیکنی در طول بازی مصدوم می شود، بازیکنان تیم خودی یا تیم حریف توپ را به بیرون می زنند تا بازیکن مصدوم درمان شود.
این به خودی خود سنت بسیار پسندیده ای است. این حرکتی است بر پایه جوانمردی. نمونه های زیادی از این رفتار را در بازی های لیگ برتر به وفور می توان یافت. نمونه بارزش امین متوسل زاده بازیکن مقاومت سپاسی بود که با وجود موقعیت خوب گلزنی، توپ را برای مداوای دروازه بان حریف به بیرون زد. ارزش حرکت متوسل زاده وقتی بیشتر شد که تیم وی به واسطه همان گلی که وی به ثمر نرساند به دسته پایین تر سقوط کرد. کمیته بازی جوانمردانه فیفا هم جایزه ای به رسم قدردانی به متوسل زاده اهدا کرد.
دوم
اما همیشه کسانی هستند که این گونه رفتارهای درست را دستمایه دغل بازی ها و حیله های کثیف خود می کنند. این افراد بازیکنانی هستند که خود را به دروغ روی زمین می اندازند، به این قصد که بازیکن حریف توپ را به بیرون بزند. وقت بازی تلف شود. حمله تیم حریف را خراب کند و ... .
این بازیکنان آفت صداقت و بازی جوانمردانه هستند. آنها به خیال خود دارند به تیمشان کمک می کنند( کمک هم می کنند!) ولی در اصل دارند به روح ورزش لطمه ای بزرگ وارد می کنند.
سوم
کمتر کسي است که داستان «چوپان دروغگو» را نخوانده يا نشنيده باشد. محض یادآوری اين داستان يکي از درسهاي کتاب دوران ابتدایی در گذشته بود.
این داستان حکايت چوپانی بود که فریاد می زد: «آي گرگ! گرگ آمد»
کشاورزان و افرادی هم که صدایش را می شنیدند، بيل و چوب و سنگ به دست با عجله برای کمک به چوپان ميشتافتند ولی وقتی به گله چوپان می رسیدند اثري از حضور گرگ نميديدند.
آنها برميگشتند و ساعتي بعد باز به فرياد «کمک! گرگ آمد» دوباره دوان دوان ميآمدند و باز هم گرگی نمي دیدند و فقط با خنده چوپان مواجه می شدند.
مردم از کار چوپان به شدت عصبانی بودند و تصمیم گرفتند که دیگر به دروغ های چوپان توجه نکنند.
اما یک روز واقعا گرگ به گله چوپان زد. چوپان هر چه فریاد زد و کمک خواست کسی به فریادش نرسید.
آخر
در بازی پرسپولیس و تراکتورسازی هم شاهد چنین داستانی بودیم. بازیکنان تراکتورسازی مصدوم می شدند و روی زمین می افتادند. فارغ از راست یا دروغ بودن مصدومیت های آنها می خواهیم به یک بعد دیگر از قضیه اشاره کنیم. بازیکنان پرسپولیس توپ را بیرون نمی زدند، چرا که آنها می پنداشتند که تراکتوری ها قصد اتلاف وقت را دارند. فکر می کردند که تراکتوری ها دروغ می گویند.
این نوع برخورد دارد نهادینه می شود. حالا بر فرض اگر یک بازیکن به شدت مصدوم شود(بر فرض مثال نخاعش ضربه بخورد) و بازیکن حریف توپ را بیرون نزند و به بازی ادامه دهد، چه عواقب جبران ناپذیری که در پی نخواهد داشت.
باید اخلاق جوانمردی در طول بازی از سوی بازیکنان هر دو تیم رعایت شود. شاید روزی برسد که همه پشیمان و ناراحت شوند. ناراحتی و پشیمانی که دیگر سودی نخواهد داشت.
افراط و تفریط اساساً چیز خوبی نیست. این امر باعث سوء تفاهماتی می شود که جبران ناپذیر است. اعتماد به آدم های دیگر بسیار سخت خواهد شد و از این رو جوی پر از بی تفاوتی و عدم اعتماد پیش خواهد امد. در نتیجه دیگر فرصتی برای قضاوت بی طرفانه باقی نمی ماند.
اول
در فوتبال ایران رسم برآن است که هر بازیکنی در طول بازی مصدوم می شود، بازیکنان تیم خودی یا تیم حریف توپ را به بیرون می زنند تا بازیکن مصدوم درمان شود.
این به خودی خود سنت بسیار پسندیده ای است. این حرکتی است بر پایه جوانمردی. نمونه های زیادی از این رفتار را در بازی های لیگ برتر به وفور می توان یافت. نمونه بارزش امین متوسل زاده بازیکن مقاومت سپاسی بود که با وجود موقعیت خوب گلزنی، توپ را برای مداوای دروازه بان حریف به بیرون زد. ارزش حرکت متوسل زاده وقتی بیشتر شد که تیم وی به واسطه همان گلی که وی به ثمر نرساند به دسته پایین تر سقوط کرد. کمیته بازی جوانمردانه فیفا هم جایزه ای به رسم قدردانی به متوسل زاده اهدا کرد.
دوم
اما همیشه کسانی هستند که این گونه رفتارهای درست را دستمایه دغل بازی ها و حیله های کثیف خود می کنند. این افراد بازیکنانی هستند که خود را به دروغ روی زمین می اندازند، به این قصد که بازیکن حریف توپ را به بیرون بزند. وقت بازی تلف شود. حمله تیم حریف را خراب کند و ... .
این بازیکنان آفت صداقت و بازی جوانمردانه هستند. آنها به خیال خود دارند به تیمشان کمک می کنند( کمک هم می کنند!) ولی در اصل دارند به روح ورزش لطمه ای بزرگ وارد می کنند.
سوم
کمتر کسي است که داستان «چوپان دروغگو» را نخوانده يا نشنيده باشد. محض یادآوری اين داستان يکي از درسهاي کتاب دوران ابتدایی در گذشته بود.
این داستان حکايت چوپانی بود که فریاد می زد: «آي گرگ! گرگ آمد»
کشاورزان و افرادی هم که صدایش را می شنیدند، بيل و چوب و سنگ به دست با عجله برای کمک به چوپان ميشتافتند ولی وقتی به گله چوپان می رسیدند اثري از حضور گرگ نميديدند.
آنها برميگشتند و ساعتي بعد باز به فرياد «کمک! گرگ آمد» دوباره دوان دوان ميآمدند و باز هم گرگی نمي دیدند و فقط با خنده چوپان مواجه می شدند.
مردم از کار چوپان به شدت عصبانی بودند و تصمیم گرفتند که دیگر به دروغ های چوپان توجه نکنند.
اما یک روز واقعا گرگ به گله چوپان زد. چوپان هر چه فریاد زد و کمک خواست کسی به فریادش نرسید.
آخر
در بازی پرسپولیس و تراکتورسازی هم شاهد چنین داستانی بودیم. بازیکنان تراکتورسازی مصدوم می شدند و روی زمین می افتادند. فارغ از راست یا دروغ بودن مصدومیت های آنها می خواهیم به یک بعد دیگر از قضیه اشاره کنیم. بازیکنان پرسپولیس توپ را بیرون نمی زدند، چرا که آنها می پنداشتند که تراکتوری ها قصد اتلاف وقت را دارند. فکر می کردند که تراکتوری ها دروغ می گویند.
این نوع برخورد دارد نهادینه می شود. حالا بر فرض اگر یک بازیکن به شدت مصدوم شود(بر فرض مثال نخاعش ضربه بخورد) و بازیکن حریف توپ را بیرون نزند و به بازی ادامه دهد، چه عواقب جبران ناپذیری که در پی نخواهد داشت.
باید اخلاق جوانمردی در طول بازی از سوی بازیکنان هر دو تیم رعایت شود. شاید روزی برسد که همه پشیمان و ناراحت شوند. ناراحتی و پشیمانی که دیگر سودی نخواهد داشت.